چرا با اینکه مشرکان مکه به الله اعتقاد داشتند مشرک نامیده شده اند

قرآن هدایتگر است

وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

چرا با اینکه مشرکان مکه به الله اعتقاد داشتند مشرک نامیده شده اند

قرآن هدایتگر است
قرآن هدایتگر است وبلاگ قرآن هدایتگر است، وبلاگ اهل سنت و جماعت است که در زمینه ترویج عقیده اهل سنت و پاسخ به شبهات شیعه و اسلام ستیزان فعالیت دارد

چرا با اینکه مشرکان مکه به الله اعتقاد داشتند مشرک نامیده شده اند

 
 
 

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا با اینکه مشرکان مکه به الله اعتقاد داشتند مشرک نامیده شده اند

 

بسیاری افکار اشتباهی در مورد مشرکان مکه دارند و از ابتدا اینطور تعلیم دیده اند که مشرکان مکه چون 1400 سال پیش زندگی می کردند، انسان های احمقی بوده اند که بت را خدا و خالق می پنداشتند. اما این تصور کاملا اشتباه است. لازم نیست برای رد این فکر غلط به کتاب های تاریخی زیادی مراجعه کنید، بلکه اگر خود قرآن را باز کنید، بروشنی می بینید که این عقیده در تضاد با قرآن، پس مردود است.

برای هر بحث فقط یک آیه ذکر شده تا مقاله بیش از حد طولانی نشود ولی امکان دارد آیات تکمیلی، در ویرایش های بعدی مقاله به آن اضافه گردد.

 

شروع بحث

از جمله بت های مشرکان مکه: ودّ، سواع، یغوث، یعوق، نسر، (سوره نوح آیه 23) لات، عزّی، مناه (سوره نجم آیات 19 و20) و بعل (سوره صافات آیه 125) بودند.

وُدّ، نزد طایفه کلب

سُواع، نزد طایفه هُذیل در ینبع

یغوث، نزد طایفه مذحج و اهل جُرش

یعوق، نزد طایفه خیوان در صنعا

نسر،  نزد قبیله حمیر. (متعلق به اعراب جنوبی)

بعل، نزد قبیله الیاس.  (متعلق به اعراب شمالی)

لات، نزد طایفه بنیثقیف در طائف

عُزّی،  نزد قریش در مکه

مناه، نزد اوس و خزرج در مدینه

هُبل، نزد قریش در مکه که بت بزرگی بوده است.

مشرکان مکه این بت ها را برای قرب و نزدیکی به خدای خدایان، یعنی الله عبادت می کردند. آنها خود را پیرو آیین ابراهیم می دانستند.

وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ

و آنها که جز او را اولیای خود گرفتند دلیلشان این بود که: این ها را عبادت نمی کنیم مگر بخاطر این که ما را به خداوند نزدیک کنند

سوره زمر آیه 3

کلمه ی الله متشکل از "ال" و "اله" است و این نشان دهنده آن است که الله یعنی خدای خالق همه چیز برای آن ها شناخته شده بوده است. چون وقتی اله با "ال" در ابتدا آمد، به آن معنی است که این اسم برای آنها شناخته شده است

برای جلب رضایت بت ها (اشخاص) هم قربانی می کردند، تا رضایت آنها را جلب کنند، و از آنها بخواهند که نزد الله شفاعت شان کنند.

منبع: كتاب الاصنام ابن كلبي، ترجمهء يوسف فضائي (عطائي، 1348)

از جمله شترانی که برای جلب رضایت بت ها (اشخاص) قربانی می کردند و در قرآن به آنها نیز اشاره شده: «بحیره» «سائبه» «وصیله» و «حام» بودند.

مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَٰكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۖ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

قرار نداده است خدا «بحیره» و نه «سائبه» و نه «وصیله» و نه «حامی» اما آنان که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ می بندند و بیشترشان درنمی‌یابند

سوره مائده آیه 103

آنها معتقد بودند که الله روزی شان را میدهد، الله، خدای خدایان خالق آنها و هر چیز دیگر است و مالک هر چیزی است، الله تنها کسی است که می میراند و زنده می کند، و الله تنها کسی است که امور را تدبیر می کند

قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۚ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ ۚ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ

بگو: «چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می‌دهد؟ یا چه کسی مالک (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؟ و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می‌کند؟» پس خواهند گفت: الله، بگو: «پس چرا تقوا پیشه نمی‌کنید (و از خدا نمی‌ترسید)؟

سوره ی یونس آیه 31

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ

و هرگاه از آنان سؤال کنی: «چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟» مسلّماً می‌گویند: «اللّه»، بگو: «الحمد للّه (که خود شما معترفید)!» ولی بیشتر آنان نمی‌دانند

سوره لقمان آیه 25

آنها معتقد بودند الله همه چیز را خلق کرد سپس خلق را به حال خود رها نمود در واقع الله بیکار شد (این تفکر برگرفته از تفکرات قوم یهود در مورد خداست که همین حرف را میزدند). فقط گهگاهی خشمش (طوفان و سیل و مرض و...) نمودار میشد، در این صورت برای فروکش کردن خشم الله به بت هایشان متوسل می شدند و برای جلب رضایت بت ها برایشان قربانی می کردند؛ تا بت ها نزد خدا شفاعت شان کنند و الله آنها را از گرفتاری نجات دهد.

بعبارتی عبادات مخصوص الله (قربانی و...) را برای بت ها نیز بکار می بردند ولی عبادت شان در خانه خدا (کعبه)، سوت کشیدن و کف زدن بود

وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً ۚ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ

و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود. پس به سزاى آنكه كفر مى‌ورزيديد، اين عذاب را بچشيد

سوره انفال آیه 35

دعاکردن، خواندن، طواف، سجده، قربانی و... در کل همه ی اعمال عبادی، فقط مخصوص ذات پاک الله هست ولی آنها تمام این عبادت ها را برای بت هایشان نیز بکار می بردند، شرک شان همین بود! شرک شان این بود عباداتی را که فقط مخصوص الله بود، به شراکت برای کسان دیگری هم به کار میبردند، این یعنی شریک قرار دادن برای الله، در عبادت

شرک در نظر شما شاید فقط این باشد که به الله اعتقاد نداشته باشی یا کس دیگری را عبادت کنی یا معتقد باشی کسی دیگر در کنار اعتقاد به الله، خداست!، ولی مشرکان مکه، هرگز این اعتقاد را نداشتند بلکه ضمن اعتقاد به الله عبادت مخصوص او را برای بت هایشان هم انجام میدادند.

خواندن و صدا زدن عبادتی است فقط مخصوص الله، و هر کس جز خدا را به فریاد بطلبد و دعا کند، یعنی برای او در عبادت شریک قایل شده است

قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا

بگو: «من تنها پروردگار خود را مى‌خوانم و كسى را با او شريك نمى‌گردانم

سوره جن آیه 20

مشرکان مکه هرگز بت را خدای یکتا نمی دانستند تا او را لایق ستایش بدانند، برای همین بود وقتی رسول در اوایل مبعوث شدنش به آنها گفت: مراسم های عبادی ای که در مکه برگزار می کنید، در حقیقت عبادت بت ها هست نه عبادت الله

واکنش شدید مکیان را در برداشت، چون محمد از دید خودشان، به آنها تهمت شرک وارد کرده بود در حالیکه آنها نه خود را مشرک به الله می پنداشتند و نه بت ها را خدا می دانستند! و اگر کسی به آنها می گفت: "بت ها را عبادتی می کنید که فقط مخصوص الله است، این شرک است" عصبانی می شدند. مثل گمراهان امروزی که خود را مسلمان می دانند و قبول نمی کنند که خواندن غیر الله، از نگاه قرآن شرک است! و می گویند: " ما بجای الله نمی خوانیم بلکه برای قرب به الله وسیله قرار میدهیم" اتفاقا مشرکان مکه نیز همین را می گفتند

﴿مَا نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى

«اينها را عبادت نمیکنیم مگر بخاطر اينكه ما را به الله نزديك كنند».

کاری که مکیان می کردند، فقط این بود: آن بت ها تندیس افرادی بود که وفات یافته و در نزد خدا بودند، آنها از اشخاص مرده، تندیس ساخته بودند تا احساس نزدیکی بهتر و بیشتری داشته باشند. معتقد بودند الله تقدیرشان را نوشته و آنها را به حال خود رها کرده است، برای همین برای جلب رضایت الله و تغییر سرنوشت نوشته شده، به کسانی دیگر متمایل شدند و اعمال عبادی مخصوص الله را بخاطر جلب رضایت آن بندگان، برای آنها انجام میدادند، تا آنها را خوشحال کنند و در عوض آنها نیز چون مقرب الله هستند، شفیع شان نزد الله شوند

آنها چون معتقد بودند ملائكه در آسمان پنهان اند و آنها را با زيباترين صورت تصور مي کردند، پس گفتند: ما پيكره ملائكه را بر زمين مي سازيم و بر اينها قرباني مي گذرانيم. این به آن دلیل بود که مکیان ملائكه و ستارگان و... را نزديكترين اجسام به خدا هستند، پس از اين رو ملائکه و ستارگان و... مورد تعظيم و پرستش قرار گرفتند، سپس بت ساخته شد.

اما داستان بت پرستی و شروع آن از چه قرار است؟

 

برمیگردیم به آغاز خلقت

وقتی آدم (درود الله بر او باد) درگذشت فرزندان "شيث بن آدم" جسدش را در كوهستان هند، همان جا كه آدم از بهشت فرود آمد، دفن کردند و فرزندان شيث براي بزرگداشت آدم به آنجا میرفتند براي او از خدا طلب رحمت مي كردند.

تا آنكه يكي از فرزندان قابيل گفت:‌ بني شيث بتي دارند كه دورش مي گردند ما چرا نداريم؟ پس بتي براي فرزندان قابيل تراشيد و آن نخستين كس بود كه چنين كاري كرد.

بعد ها «ودّ، سواع، يغوث، يعوق و نسر» بنده گان صالح خدا و یکتا پرستانی بودن كه همگي در يك ماه درگذشتند و باعث اندوه شديد نزديكانشان شدند. يكي از اولاد قابيل به ايشان گفت: اگر مي خواهيد پنج پيكرة نظير آنها برايتان بسازم؛ اما نمي توانم در آنها روح بدمم. گفتند: اين كار را بكن. پس پنج بت به شكل آن مرده ها ساخت و هر كدام از آن طايفه مي آمدند و آن بتها را كه به يادگار نزديكان وخويشاوندانشان ساخته بود بزرگداشت و طواف مي كردند.

آنها ابتدا این بزرگداشت را برای تسکین غم از دست دادن عزیزانشان انجام میدادند بدين گونه يك نسل گذشت و در نسلِ دوم آن بزرگداشت بيشتر شد

تا در نسل سوم گفتند: همانا اينان كه مورد احترام و تعظيم پيشينان بودند از آن جهت است كه مي توانند نزد خدا شفاعت كنند، پس شروع به پرستشِ آن مجسمه ها كردند

در حالی که این فکر شیطانی درست نبود و فقط ناشی از ظن و گمان آنها بود، نیاکان آنها بزرگداشت میگرفتند، فقط به خاطر تسکین غم از دست دادن عزیزانشان، و هرگز از آنها طلب شفاعت نمیکردند

تا بعد ها ادريس عليه السلام آنان را از كفر منع فرموده و به خدا پرستي فرا خواند، اما تكذيبش كردند و بت پرستي همچنان شدت مي يافت تا دوران نوح (عليه السلام) رسيد و او در سن چهار صد و هشتاد سالگي به نبوت مبعوث شد و مدت صد و بيست سال آن قوم را به خدا پرستي خواند.

سركشي نمودند.

تا خداوند امر كرد كه نوح (عليه السلام) كشتي بسازد و در ششصد سالگي آن كشتي را تمام كرد و سوار شد و طوفان رخ داد، پس همگی غرق شدند. آن بتها را آب جا به جا كرد تا در سرزمين جدّه افتادند و چون آب فرو نشست آن بتها در ساحل ماندند و باد رويشان را پوشانيد. عمرو بن لحي كاهن مكنّي به ابو ثمامه جني داشت بدو گفت:‌ «به سعادت و سلام زود برو و چند بت در جده هست به تهامه بيار و عرب را به عبادت آنها بخوان». عمرو به جده رفت و آن بتها را از كف رودخانه پيدا كرد و در مراسم حج حضور يافته عرب را به عبادت آن بتها فرا خواند. عوف بن عذرة بن زيد اللات دعوت عمرو را اجابت كرد و او برايش «ود» را تحويل داد و او آن را با خود برد و در وادي قرى در منطقه دومة الجندل قرار داد و پسر خود را «عبد ود» نامگذاري كرد و او اولين شخصي بود به اين اسم ناميده مي شد و سپس عمرو پسرش (عوف) را نگهبان آن تعيين كرد و اولادهايش نسل به نسل به آن گرويده بودند تا آنكه اسلام آمد و نابودش كرد.

پيامبر (صلى الله عليه وسلم) بعد از جنگ تبوك خالد را مأمور كرد كه برود «وَد» را بشكند، اولاد عامر و عبدود مانع بودند. خالد با آنها جنگيد و بتها را از بين برد و يكي از اولاد «عبد ود» كه قطن بن سريح نام داشت آن روز كشته شد و مادرش نيز خود را روي جسد او انداخت و مرد.

كلبي گويد: از مالك بن حارثه پرسيدم «وَدّ» چه جور بود؟ گفت: ‌پيكرة مردي بود خيلي درشت اندام، نقش و انگار كرده، با دو حُلّه كه يكي را ازار كرده بود و يكي را ردا؛ شمشيري به كمر بسته و كماني به دوش افكنده، پيش رويش پرچم و جعبة تيري.

از قديمي ترين بتهاي عرب «مناة» است كه بر ساحل دريا در قديد ميان مكه و مدينه نصب شده بود و مورد احترام همة اعراب و اوس و خزرج و ساكنان مدينه و مكه و اطراف آن بود و براي آن ذبيحه وقرباني مي گذراندند. و آورده اند كه اوس و خزرج و پيروان آنها از مردم يثرب و غيره پس از انجام حج همراه ديگر حاجيان در مواقف توقف مي نمودند اما سرشان را نمي تراشيدند و چون حركت مي كردند نزد «مناة» آمده آنجا سر مي تراشيدند وتوقف مي نمودند و حج خود را جز بدين گونه كامل و تمام مي انگاشتند. بت «مناة» متعلق به هذيل و خزاعه بود و پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) در سال فتح مكه علي (رضي الله عنه) را فرستاد كه آن را منهدم كرد.

بعد از «مناة» و تازه تر از آن، بت «لات» بود در طائف، و آن صخرة بلندي (يا: چهار گوشي) بوده است و متوليان آن از ثقيف بودند و بنايي بالاي آن ساخته بودند. و قريش و ديگر عربها آن بت را بزرگ مي داشتند، چنانكه ميان اعراب جاهلي به اسامي «زيد اللات» و «تيم اللات» بر مي خوريم. و محل آن معبد در جاي منارة چپ فعلي مسجد طائف ]‌در زمان ابن الكلبي[ بوده است. پس از اسلام، پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) مغيرة بن شعبه (رضی الله عنه) را فرستاد بت را شكست و بتخانه را آتش زد.

سپس پرستش «عُزّي» (كه تازه تر از لات بود) باب شد و نخستين كسي كه آن را پرستيد ظالم بن اسعد بود. بتخانة عزي در وادي «نخلة الشامية» قرار داشت و عربان از ميان آن صدا مي شنيدند.

از ابن عباس (رضی الله عنهما) روايت است كه «عزّي» شيطان مادينه اي بوده كه نزد سه درخت در وادي «نخلة» ظاهر مي شد. پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) بعد از فتح مكه خالد بن وليد (رضی الله عنه) را به نخله فرستاد و فرمود: در آنجا سه درخت مي بيني، اولي را قطع كن. او رفت و درخت اول را قطع كرد و آمد پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) فرمود:‌ آيا چيزي ديد؟ گفت: نه. حضرت فرمود: برو و درخت دوم را قطع كن، رفت و قطع كرد و باز آمد فرمود: آيا چيزي ديدي؟ گفت:‌ نه. فرمود: پس برو سومي را قطع كن خالد به نخله رفت و خواست درخت سوم را قطع كند كه در آنجا ماده جنّي را ديد؛ با موي پريشان دست بر شانه گذاشته دندان بر هم مي سايد و پشت سر آن ماده جن، ديبه سلمي كه متولي آن بت بود ايستاده، خالد (رضی الله عنه) چنين خواند:‌ اي عزي تو را تقديس نمي كنم بلكه بر تو كفر مي ورزم، كه مي بينم الله تو را خوار كرده است.

پس سر آن ماده جن را با شمشير شكافت، كه تبديل به خاكستر شد، سپس درخت سوم را قطع كرد و ديبه سَلمي را هم كشت و نزد پيغمبر (صلى الله عليه وسلم) بازگشت. ماجرا را گزارش داد حضرت فرمود: «اين بود عزي، وعرب بعد از اين عزي نخواهد داشت و نخواهد پرستيد» .

براي آشنايي با تحليل و تبيين موجز و درعين حال جامعي از عقايد ديني اعراب جاهلي رك: تاريخ ادبي عرب (العصر الجاهلي)، شوقي ضيف، ترجمهء عليرضا ذكاوتي قراگزلو، امير كبير 1364، ص 98 الي 106.-م.

 

با توجه به آیات قرآن، مشرکان مکه "لات-مناه-عزی" را نمادی از فرشتگان می پنداشتند، و فرشتگان را نیز دخترانی تصور میکردند که مقرب درگاه الله هستند. به همین دلیل در تصوراتشان پیکره آنها را ترسیم کرده و سپس تندیس آنها را ساختند و بنا بر آیه 3 سوره زمر از آنها طلب شفاعت می کردند

سوره نجم آیات 19 تا 21

أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ

به من خبر دهيد از لات و عزّى،(53:19)

وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَىٰ

و منات آن سومين ديگر،(53:20)

أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَىٰ

آيا [به خيالتان‌] براى شما پسر است و براى او دختر؟(53:21)

 

چون اولاد اسماعيل در مكه زياد شدند به طوري كه مكه را پُر كردند و عماليق را آز آنجا راندند، مكه برايشان تنگ شد و جنگ و خصومت بين خودشان رخ داد و بعضي، بعضي ديگر را بيرون كردند. پس در جستجوي معاش به سرزمينها پراكنده شدند و هر كدام از آنها كه از مكه بيرون مي رفت تكه اي از سنگهاي حرم به همراه مي بُرد تا حرمت مكه را حفظ كرده باشد و هر جا ساكن مي شد آن سنگ را نصب مي كرد و به ياد كعبه دور آن طواف مي نمود، و نيز همه ساله مكه و كعبه را زيارت مي كردند. تا آنكه دين اصلي فراموش شد و بت پرست گرديدند، با اين حال بقايايي از آيين ابراهيم و اسماعيل از قبيل بزرگداشتِ خانة كعبه و طواف آن و حج، عمره و توقف در عرفه و مزدلفه و اهداي قرباني و لبيك بر كشيدن در حج و بلند گفتن نام خدا هنگام ذبح قرباني در آيين جاهليان باقي مانده بود.

مشرکان چنين لبيك مي گفتند: لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك إلا شريكا هو لك تملكه وما ملك.

یعنی: لبيك پروردگارا لبیک. شريكى براي تو نيست!، مگر آن شريكى كه خودت اختیار کرده اى!، و تو مالك او و مالك هر چه ملك او هستی!

مشرکان معتقد بودند که از لات و.. شفاعت می کنند و... آن هم به اذن الله! این عینا اعتقاد گمراهان امروزی است که هر صفتی که دوست داشته باشند و هوای نفس شان بپسندد را به ... نسبت می دهند و تنها دلیل شان هم این است که آن به اذن الله بوده است! این گونه دین الله را بر مبنای میل خود تفسیر کردن، دقیقا یعنی الله را به سخره گرفتن

گمراهان امروزی مثل مشرکان هرگز نمی گویند و معتقد هم نیستند که فلان شخص خداست، یا مستقل از خدا عمل می کند، بلکه مانند شعار مکیان (لبیک اللهم...) معتقدند که به اذن الله است هر چه که انجام می دهد، خدا بالاتر از اوست ولی به اذن خدا او می تواند فلان کار را انجام دهد!

هم مشرکان مکه و هم گمراهان امروزی، جفت شان اله های خود را مخلوق می دانند. جفت شان معتقدند، که باید برای قرب به الله به آنها که بندگان صالح اویند متوسل شد. هر دو برای جلب نعمت خدا و دفع بلاها، به بنده های صالح خدا متوسل می شوند

لطفا فریب این استدلالات سخیف و خارج از دایره عقل و بدور از هر گونه سند را نخورید! آنها با این حیلمه که مثلا: مگر الله قدرت انجام فلان کار را ندارد، سعی می کنند بدون ارائه دلیلی بگویند که وقتی عیسی از زنی باکره متولد شد، پس ... ما هم می شود که از زن باکره متولد بشوند!!! این تمام استدلال آنان است که به دیگر حوضه ها و بحث ها نیز تعمیم می دهند. عزیزان! اینکه الله قادر به انجام کاری هست، هیچ ایمان داری در این شکی ندارد. ولی این مهم است که آیا الله اراده فرموده آن کار را انجام دهد؟ آیا دلیلی هست؟ اینکه الله می تواند از زن باکره بچه را در شکمش بوجود بیاورد شکی نیست، ولی برای این که عیسی این گونه بدنیا آمده دلیل قرآنی هست، اما آیا صحیح است هر بی خردی بنا به این دلیل بگوید فلانی هم از مادری باکره بدنیا آمده؟ به چه دلیل؟ بدلیل اینکه عیسی اینگونه بدنیا آمده؟ این منطق است؟ آیا الله همان طور که مستقیما اذن فرموده که برای قرب به من جهاد کنید آیا مستقیما اذن فرموده که از لات و... شفاعت بخواهید؟ آیا الله امر فرموده که لات و... وسیله، برای قرب به من هستند؟

اگر به گمراهان امروزی و مشرکان مکه بگویید که اله هایتان را عبادت خدایی می کنید، با شدیدترین لحن ممکن جواب تان را میدهند که: ما هرگز بجای خدا عبادتشان نمی کنیم. در صورتی که اصلا مهم نیست شما این عمل تان را عبادت بدانید یا نه! مهم آن است که به فریاد طلبیدن کسی غیر الله، بدلیل اینکه آنکس نمی شنود و نمی تواند حاجتی از کسی برآورده کند، شریک قرار دادن او کنار الله است حتی اگر شما ادعا کنی که من بعنوان شریک نخوانده ام.

درواقع مهم نیست که شما وقتی با کسی جروبحث میکنی و کار به کتک کاری منجر می شود؛ بگویی من با او دعوا نمی کردم، فقط با صدای بلند حرف میزدیم چون حرفم را متوجه نمی شد خواستم متوجه اش کنم! یعنی مهم نیست شما روی کارتان چه اسمی می گذارید. همانطور که دعوا تعریف شده است، عبادت و دعا کردن هم تعریف شده هستند.

 

توجه: این مقاله هنوز به پایان نرسیده است

در آینده مطالبی به آن اضافه می گردد.

 



.قرآن هدايتگر است

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: توسل, شيعه, عبادت, اهل سنت, خواندن غیر الله, قرآن هدایتگر است, خواندن غیر الله, شرک

تاريخ : شنبه 4 ارديبهشت 1395 | 4:40 | نویسنده : قرآن هدایتگر است |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.